فرنامفرنام، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

پسر کوچولوی مامان و بابا

عکس های فرنام در جشن پایان سال تحصیلی فرناز

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید خوشگل مامان امروز روز جشن پایان مدرسه ی فرناز بود     و من و شما و بابا و فراز رفتیم به این جشن شما خیلی پسر خوبی بودی گل پسرم  اصلا شلوغ نکردی و وقتی فرناز رو می دیدی کلی ذوق می کردی . فرناز هم مدرک پایان تحصیلیشو گرفت و جشن که تموم شد ما برگشتیم خونه من هم با کلاه فرناز چند تا عکس ازت گرفتم ولی زیاد از این که کلاه بذارم سرت خوشت نمی یومد         ...
17 تير 1390

تولد فرناز

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید     تولد فرناز     قند عسل مامان و بابا می ره آرایشگاه و موهاشو کوتاه می کنه خوشگتر بشه برای تولد یک دونه خواهرش فرناز   ولی وای از دست شما گل پسر که تمام مدت تولد      می خواستی توی بغل باشی و اصلا هم نمی خندیدی  تا موقعی که من یا بابا یا فراز بغلت می کردیم خوب بودی ولی تا می ذاشتیمت توی کالسکه بغض می کردی و گریه می کردی که از شما خیلی بعید بود شما همیشه پسر خوبی هستی و گریه نمی کنی فکر کنم چون کسایی رو می دیدی که قبلا ندیده بودی غریبی می کردی و اون همه بادکنک رنگی نمی تونست سرگرمت کنه ...
17 تير 1390

عزیز دل مامان در حال شیطونی

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   شما گل پسر عاشق این هستی که بری سراغ پارکت و هرچی توش اسباب بازی داری رو بریزی روی زمین و بخندی  یا توی پارکت می ایستی و همه ی اسباب بازی هاتو می اندازی بیروه و یا توپ رو م اندازی بیرون و می گی بال فعلا تنها کلمه ی انگلیسی هست که یاد گرفتی و عاشق توپ بازی هستی                           ...
17 تير 1390

وقتی فرنام دختر می شود

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   خوشگل پسر مامان یه روز که فرناز تل زده بود به سرش گفتیم روی سر شما هم امتحان کنیم ببینیم اگه دختر بودی چه شکلی می شدی  ولی خودت از این کار خوشت نیومد و همش می خواستی از روی سرت برش داری  ولی عزیز دلم با این تل سر هم باز معلومه که شما پسر هستی عزیز دلممممممم         ...
17 تير 1390

از صميم قلب دوستت دارم بابا جون روزت مبارک

      برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید   بابا جونم باش و با بودنت باعث بودن من باش بابا جونم دوستتون دارم بابت تمام زحماتي که برام کشيدين دستانتون را مي بوسم و ممنونتونم شما مهربانترین و بهترین پدر دنیا هستین من عاشقتون هستم  بابا جونم  نام شما تكيه گاه من است اي تکيه گاه محکم من بابا جونم روزتون مبارک خوشگل مامان ما روز پدر همه ی خونه رو تزئین کردیم و کلی هم بادکنک باد کردیم شما که خیلی خوشت اومده بود و همش می خواستی بری دنبال بادکنک ها     و باهاشون بازی کنی خلاصه برای اینکه بابا رو غافلگیر کنیم    ...
17 تير 1390

سفری یک ماهه به ایران

    برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید عزیز دلم قرار شد یه سفر یک ماهه به ایران داشته باشیم که از شانس بد مامان درست مصادف شد با شیوع یه نوع ویروس تو ایران که بیشتر بچه ها بهش مبتلا شده بودن و متاسفانه شما هم این ویروس رو گرفتی  و باز هم دکتر نریمان مثل همیشه به دادت رسید خیلی خیلی حالت بد شد و با وجودی که توی ۴۸ ساعتی که به این بیماری گرفتار شدی مرتب بهت دسیدگی می کردم  ولی خیلی سریع دچار کم آبی شدی متاسفانه داروهایی که دکتر بهت داده بود اثر نکرد وقتی داشتیم می رفتیم بیمارستان تقریبا نیمه بیهوش بودی  من خیلی ترسیده بودم و هرکاری می کردم نمی تونستم جلوی اشکهام رو بگیرم وقتی دکتر نریم...
17 تير 1390