فرنامفرنام، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

پسر کوچولوی مامان و بابا

سفری یک ماهه به ایران

1390/4/17 18:13
نویسنده : الهام
237 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید

عزیز دلم قرار شد یه سفر یک ماهه به ایران داشته باشیم که از شانس بد مامان درست مصادف شد با شیوع یه نوع ویروس تو ایران که بیشتر بچه ها بهش مبتلا شده بودن و متاسفانه شما هم این ویروس رو گرفتی  و باز هم دکتر نریمان مثل همیشه به دادت رسید خیلی خیلی حالت بد شد و با وجودی که توی ۴۸ ساعتی که به این بیماری گرفتار شدی مرتب بهت دسیدگی می کردم  ولی خیلی سریع دچار کم آبی شدی متاسفانه داروهایی که دکتر بهت داده بود اثر نکرد وقتی داشتیم می رفتیم بیمارستان تقریبا نیمه بیهوش بودی  من خیلی ترسیده بودم و هرکاری می کردم نمی تونستم جلوی اشکهام رو بگیرم وقتی دکتر نریمان اومد بالای سرت بهم گفت سه ساعت به من فرصت بده تا حالش خوب بشه باز و خدایی هم همینطور شد ولی خطر بزرگی از سرت گذشت و خدا باز دوباره تو نازنینم رو به ما داد   باز هم بعد از خدا سلامتی تو مدیون دکتر نریمان هستیم .

خلاصه بعد از ۴ روز که در بیمارستان آتیه بستری بودی از بیمارسان مرخص شدی ولی چی به من و بابا گذشت توی این چند روز بماند که همش بالای سرت بودیم و همش یا می خواستی سرم رو از دستت بکشی یا می خواستی بیایی توی بغل  خلاصه روزهای خیلی خیلی بدی بود و من همیشه برات دعا می کنم دیگه هیچ وقت هیچ وقت بیمارستان  بستری نشی عزیزم و همیشه سالم و سلامت باشی 

 ولی خوب به غیر از مریضی که توی ایران گرفتی بقیه اش خیلی خوب بود و حسابی با خاله نازی بازی می کردی و خوشحال بودی 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

گلاره جون
15 تیر 90 10:03
SHAD BASH ASALAM


................................................

ممنون گلاره جان