هورااااااااااااااااا دوساله شدم
برای خواندن ادامه مطلب را کلیک کنید
هوراااااااااا بالاخره گل پسر قند عسل ما دو ساله شد . عزیز مامان توی این دو سال من و بابا همه ی تلاشمون رو کردیم که تو ناز پسر همیشه شاد باشی و سلامت . خدا رو شکر که اون روزهای سخت تموم شده و گل گل مامان و بابا الان برای خودش آقایی شده ماشالله هر کسی که شما رو می بینه باور نمی کنه شما همون پسر ضعیف و کوچولوی ما هستی حتی آقای دکتر نریمان عزیز که ما همیشه مدیون زحمت هاشون برای تو خوشگل پسرم هستیم .
حالا برات بگم از تولد شما گل گل خان اگه کسی رو ببینی که برات زیاد آشنا نباشه همش بغض می کنی و می خوای بغل ما باشی برای همین هم تصمیم گرفتیم که امسال هم برات تولد خصوصی بگیریم که اتفاقا یکی از دوست های مامی اومده بود مسافرت پیش ما بود و خلاصه تولد با حضور مامان و بابا ، خواهر و برادرت و دوست مامی بگذار شد . وایییییییییییییی اول که بادکنک ها رو دیدی چقدر خوشحال شده بودی و کلی باهاشون بازی کردی ولی بعد که خواستیم عکس بگیریم و فیلم همش اخم کرده بودی و اصلا حاضر نبودی یک لحظه دوربین رو نگاه کنی فراز و فرناز کلی برات ادا در می آوردن که بخندی ولی فایده نداشت که نداشت حتی برای گرفتن یه عکس دسته جمعی خانوادگی مجبور شدیم که لپ تاب مامی رو روشن کنیم و بذاریم جلوت برنامه ی مورد علاقه ات رو بگذاریم که شما صاف نگاه کنی و سرت رو پایین نندازی از دست این شیطونی های شما گل گل خان
با هم فکری بابا برات کیکی که سفارش دادیم شکل ( پو ) بود که دوستش داری و تمام دیوار اتاقت عکسش هست خلاصه از رومیزی گرفته تا دستمال و لیوان و بشقاب و بادکنک رو برات ( پو ) گرفتیم خیلی دوست داشتی اما !!!!!!! به شرطی که نه کسی ازت عکس بگیره نه فیلم
وقتی شمع ها رو که بابا برات دو تا شمع قورباغه گرفته بود دیدی اول می خواستی شمع ها رو بگیری بعد که بهت گفتم مامی فوت کن شروع کردی به فوت کردن که تا متوجه شدی داریم ازت عکس و فیلم می گیریم دیگه اخم کردی و اصلا فوت نکردی دیگه خواهر شیطون و بلای شما زحمت این کار رو بر عهده گرفت و برات فوت کرد بعد هم دستت رو گرفتم و با هم کیک رو بریدیم هورااااااااااااااااا
سر باز کردن کادوها هم کلی ذوق کردی ولی با اخم و تا متوجه می شدی که ازت عکس یا فیلم گرفته نمی شه می خندیدی و ذوق می کردی حالا چرا این گل پسر ما اینقدر جدی هستش نمی دونم که دوست نداره جلوی دوربین بخنده ؟
بذار این رو هم برات تعریف کنم نمی خواستم اینجا برات بنویسم ولی خوب این هم یکی از خاطره های شب تولد شماست که وقتی کیک رو با کمک هم بریدیم مامی یک تیکه از کیک رو گذاشت دهن شما چون شما که واییییییییییی چشمت روز بد نبینه گل پسر نمی دونم دوست نداشتی چی بود که همه رو وای وای چه وضعی شد دیگه سریع به کمک بابا لباس هاتو عوض کردیم و همه جا رو تمیز کردیم باز تولد ادامه پیدا کرد . دیگه بعد از اون آهنگ گذاشتیم فرناز و فراز برات کلی رقصیدن و تو هم دست می زدی بعضی وقت ها هم که مطمئن می شدی کسی ازت فیلمبرداری نمی کنه می رقصیدی عزیزم دلممممممممم عاشق اون دست های کوچولت هستم که تکون می دی بعد هم فراز و فرناز رو تشویق می کردی و براشون دست می زدی .
خوشگل پسرم سالی که گذشت یک خطر بزرگ از سرت گذشت که خدا دوباره تو رو به ما داد البته به کمک فرشته ی زمینی که کسی نیست جز آقای دکتر نریمان. عزیز مامان امیدوارم که دیگه هیچ وقت مریض نشی و همیشه شاد و سلامت باشی