فرنامفرنام، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

پسر کوچولوی مامان و بابا

عید نوروز 1390

1390/4/15 0:14
نویسنده : الهام
337 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

خوشگل پسرم اولین باری که مامان رو بوس کردی ۱۸ اسفند بود  وایییییییی اگه بدونی مامان چقدر خوشحال شد و چه حالی داشت   انگار خدا همه ی دنیا رو به مامان داده بود زودی به همه خبر دادم که واییییییییی فرنام منو بغل کرد و بوسید چه لحظه ی قشنگی بود برای من  بیا یه چیزی رو یواشکی بهت بگم بیا بیا باز هم بیا خوب خوشحالم که اولین بار منو بوس کردی کلی به بابا پز دادم چون همیشه فکر می کردم تو بابا رو بیشتر از مامان دوست داری   البته می دونم که بابا و مامان رو اندازه ی هم دوست داری باهاش شوخی کردم گل پسرم

 

 

عزیز دلم چون ساعت تحویل نصفه شب بود دیگه بیدارت نکردیم و شما توی خواب ناز بودی که سال ۱۳۹۰ شروع شد  عید شما مبارک گلم. برای همین هم پای سفره ی هفت سین عکس نداری امان از دست پسر شیطون ما که همش دلت می خواست بری سراغ سفره ی هفت سین و همه رو بهم بریزی  

خدا رو شکر که عید خیلی خوبی بود و روز ۱۲ فروردین خاله نازی و آقای ارزیلی اومدن پیش ما تا سیزده بدر رو با هم باشیم و حسابی به همه ی ما خوش گذشت توی این چند روزی که خاله نازی پیش ما بود شما کلی بازی می کردی با خاله و سیزده بدر هم توی پارک خیلی خوشحال بودی 

پسرم دو سه روز قبل از عید متاسفانه باز شما مریض شدی و چون من و بابا خیلی ترسیده بودیم نکنه مثل دفعه ی پیش بشی که تو ایران مریض شده بودی برای همین سریع رفتیم بیمارستان و دکتر گفت که باید بستری بشی و ۲۴ ساعت تحت نظر باشی    من که خیلی خیلی ناراحت شدم و اصلا حال خودم رو نمی فهمیدم همش می ترسیدم مثل دفعه ی پیش باشه    بابا زودی به دکتر نریمان تلفن کرد و ایشون هم گفتن که باید بستری بشی و تحت نظر باشی واییییییییی      باز هم من و بابا پیشت موندیم و دوتایی مثل همیشه مواظبت بودیم.

 خوب خدا رو شکر که فقط همون ۲۴ ساعت بود و زود خوب شدی دیگه هیچ مشکلی پیدا نکردی و زودی برگشتیم خونه  البته بعد از ۲۴ ساعت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)